هر شب من و مهتاب با بوسه بدرقه ات می کنیم تا خواب بخواب ای شُکوه هر شعر و شیدایی بخواب ای دلیل آفتاب و هر روشنایی بخواب که فردا زندگی با چرخشِ چشمان تو آغاز خواهد شد عاشقانه های دل انگیزی زیرزبان توست وقفل های نهان بردهانت با کلید بوسه های آتشین می گشایمش چنان میبوسمت که هردوگرم وعاشقترشویم توازبوسه های داغ من من از ترنم عاشقانه های تو بگو دوستم داری تا زیباتر شوم بگو دوستم داری تا انگشتانم طلا شود و ماه از پیشانی ام بتابد بگو دوستم داری تا زیر و رو شوم تبدیل شوم به خوشه ای گندم یا یکی نخل بگو دل دل نکن بگو دوستم داری تا شعرهایم بجوشد و واژگانم الهی شوند عاشقم باش تا با اسب به فتح ِ خورشید بروم گویا تو را از سالها قبل دوست داشتهام قبلتر از گریههای کودکیام قبلتر از لیلی قبلتر از زلیخا شاید قبلتر از آنکه دانهی گندمی آدمی را به زمین بکشاند.من تو را قبلتر از واژهی عشق، دوست داشتهآن گفته بودم ریز گردهای عشقِ من به تُ در همه جاپخش شده بد نیست اگر مبتلایم بشوی
:: برچسبها:
دلنوشته غم فراق ,
|